سندی دیگر بر پوچی حرکت های تجزیه طلبانه، نزدیکی فرا پنداشت تیره های ایرانی از نظر ژنتیکی

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه


شوربختانه بارها دیده شده است که با وجود خروارها سند معتبر تاریخی ایرانی و نا ایرانی مبنی بر یکپارچگی فرهنگی، تاریخی، هویت ملی و نیز تباری مردمان فلات ایران، ادعاهای پان ملیت سازها و پان قومیت سازها پارازیت های بی پایه ای را پراکنده می سازند. مواردی چون ملت خواندن کردها و مستقل دانستن سرزمین کرد نشین ایران زمین، ترک نامیدن خطه آذرپادگان و مردمان ساکن در درازای تاریخ این بخش از خاک ایران بزرگ، جدا دانستن این مردمان از پارسیان به لحاظ تباری از سوی کسانی که مسئله یکپارچگی فرهنگی را در نگرش استیلای قدرت غالب ( پارس ها) بر شکست خوردگان (کردها
و آذری ها) مطرح میکنند(!) از برجسته ترین این ادعاهای غیر علمی است.
چنانکه پیشتر در مقاله گسترده ای با نام «تاریخچه مردمان آذری» که توسط دوستان گرامی، فراگیر نیز شد، پیرامون اسناد تاریخی رد کننده بر این گونه بیانات اشاره کرده بودم، اما جای دارد تا یکباره دیگر به آنها نگاهی بیاندازیم تا مسئله را پیش از بررسی سند نوین ژنتیکی، از نگاه تاریخی نیز گذرانده باشیم.



آذرپادگان در گذر تاریخ

نوشته‌هاي استرابو (در جغرافیا) ، استخري (در مسالک و ممالک)، مقدسي (در احسن التقاسیم)، مسعودي، يعقوبي، تبري و خوارزمي همگي از رواج زبان‌هاي آريايي (پارسي و پهلوي) در ميان اين مردمان پيش‌از ترک‌زبان شدن آن‌ها خبر مي‌دهند.
ابن نديم نيز در کتاب معروف الفهرست: (1)

«اما فهلوي منسوب است به فهله كه نام نهاده شده است بر پنج شهر: اصفهان و ري و همدان و ماه نهاوند و آذربايجان.»

حمزه اسپهاني (سده نهم و دهم ميلادي) در کتاب «التنبيه علي حدوث التشريف»:

«پهلوي گويشي است که فرمانروايان در انجمن خود به آن سخن ميگويند و با فهلو (پهلو = پارتي = پهلواني) مرتبط است. اين نام براي معين ساختن 5 شهر ايران : اسپهان، ري، همدان، مان نهاوند و آذربايجان (آذرپادگان) استفاده مي‌شود. پارسي گويشي است که روحانيان و مرتبطان باآنها به آن سخن ميگويند و زبان شهرهاي پارس است. دري گويش شهرهاي تيسفون (هفت شهر مداين) است و درباريان شاه با آن سخن ميگويند... واژگان ساکنان بلخ در اين زبان غالب است که شامل گويش‌هاي مردمان خاوري (ايران) ميشود. خوزي مرتبط است با شهرهاي خوزستان که شاهان و بلندمرتبگان در گفتگوهاي شخصي و هنگام آسودگي، مانند هنگام گرمابه، از آن بهره ميبرند.»

ابن حوقل در کتاب «صورة الارض» (ترجمه شعار، انتشارات امير کبير):

«زبان مردمان آذربايجان (آذرپادگان) و بيشتر مردمان ارمنستان فارسي است که آنان را به هم پيوند ميدهد.»

مقدسي (سده دهم ميلادي) نيز ضمن بر شمردن زبان ايرانيان (عجم‌ها) را عنوان پارسي، پيرامون زبان ساکنان منطقه اران (جمهوري کنوني آذربايجان)، آذربايجان (آذرپادگان) و ارمنستان (بخش بزرگي از قفقاز) چنين مي‌نويسد: (2)

«در ارمنيا (ارمنستان) آنها (ساکنان ايراني= عجم اين نواحي) ارمني سخن ميگويند و در الران (الاران= اران = جمهوري آذربايجان امروزين) راني (اراني). پارسي آنها قابل فهم است و از نظر آوا به خراساني (فارسي دري)نزديک ميباشد.»

يعقوبي هم مردمان آذرپادگان را آميخته‌اي از عجم‌هاي آذري (ايرانيان آذري) و جاويدي‌هاي کهن (پيروان جاويد پسر شهرک ايراني که پيش از بابک رهبر سرخ جامگان بود) معرفي نموده است. (3)

و مسعودي درکتاب «التنبيه و الاشراف» پيرامون موضوع مورد بحث چنين مينويسد: (4)

«پارسيان مردماني بوده‌اند که مرزهايشان ديار جبل بود از ماهات و و غيره آذربايجان (آذرپادگان) تا مجاور ارمينيه و اران (جمهوري کنوني آذربايجان) و بيلقان تا دربند که باب و ابواب است و ري و تبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابر شهر که نيشابور است و هرات و مرو و ديگر ولايت‌هاي سرزمين خراسان و سيستان و کرمان و فارس و اهواز که با ديگر سرزمين عجمان (ايرانيان، اين مورد به روشني نشان ميدهد که واژه عجم تنها شامل پارسيان نبوده ودربردارنده همه گروه‌هاي ايراني-آريايي به شمار مي‌آمده) که در وقت حاضر به اين ولايت‌ها پيوسته است. همه اين سرزمين‌ها، يک کشور بود، فرمانروايش يکي بود و زبانش يکي بود،تنها در برخي واژگان تفاوت داشتند، زيرا وقتي حروفي را بدان مي‌نويسند يکي باشد و ترکيب کلمات يکي باشد، زبان يکي است و گرچه در چيزهاي ديگر تفاوت داشته باشد چون پهلوي و دري و آذري و ديگر زبان‌هاي پارسي.»

زکريا قزويني نيز در « آثار البلاد» خود (سده سيزدهم ميلادي و نزديک به دويست سال پس از يورش ترکان سلجوق به ايران) خبر از عدم دسترسي ترکان به تبريز تا زمانه خويش ميدهد. (5)

و نیز محمد ابن محمود همدانی این گونه می نویسد: (6)

«بلاد پهلویان بسیار است، از سر حد آذربایجان تا آخر زمین فارس، تا سیستان و تا فرا رود.»

و بوده است اسنادی از جهانگردان عثمانی مانند «سیاحت نامه» اولیا چلبی(7) که در سده هفدهم میلادی، سخن از ایرانی و پهلوی بودن زبان مردمان آذرپادگان به میان آورده اند.

تمامی موارد بالا در کنار اسناد مربوط به حاکمیت و مالکیت دولت های ایران بر سرزمین آذرپادگان، نشان از یکپارچگی تاریخی و فرهنگی مردمان آذری با دیگر مردمان ایرانی در طول تاریخ و همسانی زبان مادری آنان در گستره بزرگ تر از تاریخ ایران می دهند.


کردها در گذر تاریخ

پیرامون تاریخ کردها، نگارنده پیشتر در مقاله ای با عنوان «فتنه های نوین» مواردی را ذکر کرده است (نگاه گنید به نگاشته یکم در همین بخش) که دگر بار خلاصه آنها را در این جا می آوریم:
در اسناد تاريخ نوشتاري، به آن دسته از رها يافتگان ملت ايران از زندان پَيوراست (ضحاك)، نياكان کردان گفته مي شود كه سپس ها و پس از آزادي، در كنار هم زندگي كرده و با گذر زمان و تشكيل جايگاه هاي زندگاني (ده و شهر) نسلي را پديد آوردند كه كرد خوانده مي شوند. (8)

اين مسئله از نظر عقلاني مي تواند منطقي باشد ،چه در بسياري از هنگامه ها پيش آمده كه مهاجران و يا فراريان در كنار هم، تشكيل مهاجر نشيني هايي را داده اند كه بعدها به صورت يك گروه بزرگ در آمدند، مانند نياكان مردمان استراليا و آمريكا در زمان معاصر و كارتاژي ها (بر آمده از مهاجر نشين هاي فنيقي) در زمان باستان.

بنابراين دو نكته مهم در اين سند عبارتند از:

1- نياكان گروه كرد بر آمده از ملت كشور ايران بودند و بنابراين نوادگان آن ها نيز جزو همان ملت به شمار مي آيند. چنانكه سرزمينشان نيز بخشي از خاك كشور ايران بود.

2- اين مردمان هيچ گاه به مسائلي چون خودراني و جدايي طلبي از كشور خويش نپرداخته اند، زيرا تغييري در بافت ملت پديد نيامده بود.

همچنين به دوران هخامنشي نیز ايالتي به نام كردها دیده نمیشود، زيرا اين مردمان تحت فرهنگ ماد به شمار مي آمدند.

در نوشتار «پس نشيني 10000 نفره» به قلم گزنفون، از مردماني به نام كردوخ یاد مي شود كه ساكن كوه هاي موسوم به نيفاتس Niphates بوده و در نزديكي سرچشمه رود دجله قرار داشته اند. (9) پيرامون موضوع مذهب كردها، نشانه هايي از احترام آن به خورشيد وجود دارد. اين مسئله در كنار مقدس دانستن گاو در ناحيه ميان آدايابِن و كوه هاي زاگرس و نيز رواج رسم قرباني در آن مناطق، ما را به مهري بودن اين مردمان باورمند كرده است. (10)
از اين رو اگر درگيري هايي ميان كردها و دولت هاي ايران باستان در برخي از زمان هاي تاريخي رخ داده، دليلي جز مسائل مذهبي نداشته است. و بر این اساس ادعای استعمارگران چون مطرح کردن مشكلات ملي و مسائل جدايي خواهي به عنوان علت بروز این درگیری ها مردود می باشد. برخوردهاي مذهبي همواره در ميان مردمان سرزمين هاي ديگر نيز چون مصر در جريان بوده - مانند مورد اخناتون در دودمان هجدهم(11) و مورد خوفو و خفره (12) - اما هرگز اين رخدادها به مفهوم جدايي خواهي و خودراني خواستن بخشي از سرزمين و ملت مصر مطرح نشده است.

سند همسانی تبار آذری ها و کردها با یکدیگر و دیگر مردمان ایرانی

اما اکنون زمان آن است تا در کنار اسناد پیشین مربوط به همسانی ژنتیکی آذری ها و کردها با دیگر تیره های ایرانی با یکدیگر که آنها در مقاله های پیشین درج کردم، به یک مورد دیگر نیز اشاره نمایم تا مجموعه مدارک «ایرانی بودن تاریخ و فرهنگ و تبار» آذری ها و کردها با مردمان دیگر ایران کامل تر گردد.

به سال 1380 خورشیدی، دکتر «علی محمد احدی» ،یک مجموعه از آزمایش های ویژه ژنتیکی را پیرامون مردمان کنونی لر، آذری، کرد و فارس انجام داد. در این پژوهش که برای نخستین بار صورت می گرفت، نمونه های یاد شده ، با چندین آنزیم برش دهنده مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت نتایج برآمده از آنالیز بخشی از ژنوم میتوکندریایی آنها (ژنومی که به علت عدم تغییر در اثر تجاوزهای بیگانگان به ملتی در طول تاریخ، برای مطالعات تبارشناسی جمعیت های کنونی، بسیار معتبر می باشد) میزان نزدیکی و خویشاوندی بالایی را میان لرها، پارسیان، آذری ها و کردها نشان داد:

آنزیم ها و میزان تشابه تیره های ایرانی به درصد:
Hae III : پارس/کرد (88)، پارس/لر (90)، پارس/آذری (86)، کرد/لر (77)، کرد/آذری (95)،لر/آذری (75)
Msp I : پارس/کرد (87)، پارس/لر (90)، پارس/آذری (85)، کرد/لر (75)، کرد/آذری (92)،لر/آذری (80)
Taq I:پارس/کرد (85)، پارس/لر (87)، پارس/آذری (89)، کرد/لر (88)، کرد/آذری (87)،لر/آذری (75)
Hinf I : پارس/کرد (85)، پارس/لر (92)، پارس/آذری (77)، کرد/لر (78)، کرد/آذری (90)،لر/آذری (77)
EcoR I : پارس/کرد (74)، پارس/لر (89)، پارس/آذری (84)، کرد/لر (80)، کرد/آذری (86)،لر/آذری (78)
نزدیکی کلی تیره ها به در صد: پارس/کرد (83.8)، پارس/لر (89.6)، پارس/آذری (83.4)، کرد/لر (79.6)، کرد/آذری (90)،لر/آذری (77)

منبع: میزان تشابه نوکلئوتیدی میان تیره های ایرانی[احدی، بررسی مولکولی تنوع زیستی در قومیت های مختلف ایرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، تهران. (1380)]

نتایج بالا به روشنی چنین گزارش می دهند که هر چهار تیره بزرگ کنونی ایران ، از خویشاوندی بسیار بالایی نسبت به یکدیگر برخوردارند و به عبارت دیگر از یک منشا و نژاد می باشند.

از سوی دیگر، نزدیکتر بودن کردها وآذری ها به یکدیگر و نیز قرابت بیشتر پارسیان و لرها به همدیگر، نشان می دهد که وارثان ماد، آذری ها و کردها می باشند. از دیگر سو، پارسیان حد میان آذری ها و کردها با جمعیت لر را ارائه داده اند. مسئله ای که میتواند این انگاره را پیش آورد که با توجه به ملاحظات تاریخی پیرامون نزدیکی سرزمین های پارس و ایلام و نیز، حضور لرها در سرزمین های پیشین تمدن ایلام، مردمان لر می توانند وارثان و یادگاران شهری گری ایلام در نظر گرفته شوند. آنچه که در پس آزمایش های نگارنده پیرامون نمونه های ایلامی و مشاهده هاپلوگروه شاخص آریایی ها در آنها، به منطق نزدیک میگردد.



پی نویس:
1- الفهرست ، ابن ندیم، ترجمه محمد رضا تجدد، رویه 22
2- ر.ک به احسن التقاسيم في معرفت الاقاليم، ترجمه علي نقي وزيري، انتشارات مؤلفان و مترجمان ايران، ج1، رويه 377 به سپس.
3- ر.ک تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آيتي، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
4- ر.ک کتاب يادشده، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، رويه 73 و 74.
5- ر.ک به ايرانيکا، درونشگاه «آذري، زبان ايراني آذربايجان».
6- عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، ترجمه جعفر مدرس صادقی، رویه 425.
7- Evliya Celebi
8- مسعودی،مروج الذهب،ج1،رویه های482-483
9- ن.ک به «پس نشینی ده هزار نفر» یا «لشگر کشی کورش»، گزنوفون، ترجمه وحید مازندرانی، رویه های 139- 170 و نیز
The Works of Sir Walter Raleigh, Book III, Chapter X, pp. 215-216, By Sir Walter Raleigh, William Oldys, Thomas, Birch, Oxford University Press, 1829.
10- Morony, Michael G, Iraq after the Muslim conquest, Princeton University Press, 1984, p.266.
11- Redford, Donald B, Akhenaten: The Heretic King
12- كتاب دوم هرودوت، بند 124

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نوشتاری از سورنا فیروزی

نگاشته شده در 2/09/88

برگرفته از تارنمای ایران پاد

http://www.iranpaad.ir/admin.php?a=taba

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


قسمت اول این نوشتار:

http://www.facebook.com/notes/pzhwhsh-hayy-dr-bab-ayran-bastan/ftnh-hay-nwyn-tbarshnasy-nwshtar-ykm/111358715573878





Share

0 نظرات:

تازه‌ترین نوشته ها